هرگاه. هر وقت که: هرچگاه آن نظر حضرت ایشان زیاده نشدی به درجۀ عدم رسیدندی. (انیس الطالبین). من هرچگاه قصد میکردم که یکی از ایشان را بگیرم دیگری می آمد که مرا بگیر. (انیس الطالبین). هرچگاه ترا در سفر مهمی پیش آید توجه به ما نمای. (انیس الطالبین)
هرگاه. هر وقت که: هرچگاه آن نظر حضرت ایشان زیاده نشدی به درجۀ عدم رسیدندی. (انیس الطالبین). من هرچگاه قصد میکردم که یکی از ایشان را بگیرم دیگری می آمد که مرا بگیر. (انیس الطالبین). هرچگاه ترا در سفر مهمی پیش آید توجه به ما نمای. (انیس الطالبین)
ردی. پست. که به هیچ کار نیاید: عسیقه، شراب هیچ کارۀ بسیارآب. مصران الفار، نوعی از خرمای هیچ کاره. (منتهی الارب) ، کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست، کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه. (آنندراج) : ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست. حافظ. در فکر آن دهانم و در یاد آن کمر چون من به روزگار کسی هیچ کاره نیست. فطرت (از آنندراج). - امثال: همه کاره هیچ کاره، کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند
ردی. پست. که به هیچ کار نیاید: عسیقه، شراب هیچ کارۀ بسیارآب. مصران الفار، نوعی از خرمای هیچ کاره. (منتهی الارب) ، کسی که کاری و شغلی ندارد. آنکه برای کاری شایسته نیست، کنایه از مردم ضعیف و بی اعتبار و فرومایه. (آنندراج) : ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست. حافظ. در فکر آن دهانم و در یاد آن کمر چون من به روزگار کسی هیچ کاره نیست. فطرت (از آنندراج). - امثال: همه کاره هیچ کاره، کسی که صلاحیت هیچ کار ندارد و خود را داخل هر کار میکند